زندگی حکایت یخ فروشی است که پرسیدن فروختی گفت نخریدن ولی تمام شد. ایام فاطمیه را به همه شیعیان جهان وهموتنان عزیزم تسلیت عرض میکنم ای دل بنال بر دل نالان فاطمه /افغان نما ز حسرت افغان فاطمه پیرانه سرهوای جوانی به سر مگیر/ هستی اگر به یاد جوانان فاطمه آه از دمی که در صف میدان کربلا/ از پای ماند سرو خرامان فاطمه بر باد رفته غنچه ی باغ مصطفی/ بر خاک خفت لاله بستان فاطمه چون صیدنیم کشته شد از زخم بی شمار/غلتان به خاک گوهر غلتان فاطمه می زد به زیر تیغ همی دست وپا به خون/بی دست و سر تهمتن دستان فاطمه دار سنان و عیسی گردون مصطفی /چنگال گرگ و یوسف کنعان فاطمه (مقتل منظوم دیوان فدایی مازندرانی اثر دکتر فریدون اکبری شلدره ای ) خداوندا در این آخرین روز های سال دل همه کسانی که دوستشان دارم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که . هر کجا تردیدی هست ایمان ، هر کجا زخمی هست مرحم ، هر کجا نو میدی هست امید و هر کجا نفرتی هست عشق جای آن را فرا گیرد. آمین * کودکی انیشید که خدا چه می خورد ، چه می پوشد ،و در کجا منزل دارد؟ ندایی آمد که او غم بندگانش را می خورد ، گناهانشان را می پوشد ، و در قلب شکسته آنان ساکن است . گاهی گمان نمکنی و می شود / گاهی نمیشود که نمیشود / گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود/ گاهی گدایی و بخت با تو نیست/ گاهی تمام شهر گدای تو میشود... افراد فروتن مانند گلهای قالی اند ، نه انتظار باران دارند نه دلهره چیده شدن، دایمی و ماندگارند مثل ؟؟؟ در دشمنی دورنگی نیست . کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند. رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم تا دوست را به یاری نخوانیم، یاد "تنهایی" را در سرت زنده میکند
اگر در صحنه حق و باطل نیستی، اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی، هر جا که میخواهی باش. چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یکیست! (دکتر علی شریعتی)
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد رقص اشکهایم را بر گونه هایم در اینه می نگرم و صدای عشق بازی باد را بر روی برگهای درخت حس می کنم و خدا را می خوانم عمری گداختن از غم نبودن کسی که، تا بود، از غم نبودن تو می گداخت کسی که خواب باشد را اگر صدا کنیم بیدار میشود اما هستند کسانی که خود را به خواب زده اند و با هیچ صدایی بیدار نمیشوند من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد،وقتی از پنجره بر پوچی افکار جهان می نگرم
برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند
طعم توفیق را می چشاند
و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن
و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند
"تنها" خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است
" تنها" بودن ، بودنی به نیمه است
و من برای نخستین بار در هستی ام رنج "تنهایی" را احساس کردم
دکتر علی شریعتی
درد من حصار برکه نیست، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده!
Design By : Pichak |