اگر میخواهید در زندگی دوستان وفادار و یاران غمخوار داشتهباشید، کم و خیلی دیر با مردم دوست شوید . «هرشل» به جای این که سعی کنید مرد موفقیت باشید، سعی کنید مرد ارزشها باشید. آلبرت انیشتین زنان مثل ماهی هستند بدست آوردنشان آسان ، نگه داشتن آنها مشکل است . (ولتر) 1- فاجعه ها و حادثه های تلخ تاریخی ره آورد شهوت قدرت وثروت اند. 2- فقدان بصیرت وژرف نگری برخی خواص جامعه و سکوت وتمکین آنها نیز در استقرار واقتدار یزید بی تاثیر نیست . سکوت ، تایید تلویحی است ومردم با دیدن خواص، تصمیم میگیرند و عمل می کنند. 3- ستم بر شانه های جهل وغفلت وآزمندی می نشیند وبه مقصد می رسد ومگر معاویه نگفت : من بر علی پیروز نشدم مگر به بر کت جهل مردم .کام های گشوده و چشم های بسته تکیه گاه خیانت وجنایت اند. دکتر محمد رضا سنگری (کتاب آینه در کربلاست) در عزایت آسمان نیلی قباست شور محشر اندر این عالم به پاست تا ورود کاروان اشک و آه شد زجور کوفیان در فتلگاه رفت آه زینب از ماهی به ماه گفت با آه و فغان با نعش شاه کای برادر جان من وی شه گلگون کفن کشته ی خونین بدن ، غر قه ی بحر محن ( مقتل فدایی مازندرانی) سر داد بر سنان جفا نقد مرتضی جان داد زیر تیغ ستم جان فاطمه دار سنان و عیسی گردون مصطفی چنگال گرگ و یوسف کنعان فاطمه افتاد بر کنار فرات و میان خاک زیب کنار و زینت دامان فاطمه ای دل بنال به دل نالان فاطمه افغان نما ز حسرت افغان فاطمه (مقتل فدایی مازندرانی) گل از غمش دریده قبا خار شاهد است خون شد دلم زمحنت او یار شاهد است تیر غمش به روی دلم تا به پر نشست گر نیست باورت دم سوفار شاهد است بلبل به باغ ناله کند در فراغ او اغراغ نیست ،غنچه به گلزار شاهد است از خون حلق تشنه ی او تیغ آبدار سیراب گشت خنجر خونخوار شاهد است از بهر دادخواهی ما داد جان وسر بر این مقوله داور دادار شاهد است (فدایی مازندرانی ص284) اشک از دیده فرو بار و بکش آه از دل گر تو را هست به دل مهر تولای حسین کور باد ار ز غمش اشک نریزد دیده لال باد ار نشود ناطقه گویای حسین فلک زال ندیدی که چه سان کرد بدل به مصیبت ز جفا، سور مهنای حسین بس که بار غم واندوه کشیده است به دوش خم چو نون شد الف قامت رعنای حسین نیزه بر داشت سر بی تن او را از خاک خاک پوشید کفن بر تن تنهای حسین نه عجب گر نرود دیده ی نرگس به خواب زان که بی خواب شده نرگس شهلای حسین ( دیوان فدایی ص424 تالیف ف . ا. شلدره ای ) گشت از زین چو نگون ، قدً دل آرای حسین چرخ خم گشت و ببوسید کف پای حسین ریخت خون شفق از دیده ی انجم ، گردون گشت گلگون چو ز خون صورت زیبای حسین شد تپان تا به تن غرقه به خون دردل خاک خاک برسینه ی خود داد چو جان جای حسین جبرییل از فلک آمد به زمین ،ریخت زغم خاک بر سر ،چو به خاک آمده ماوای حسین (دیوان فدایی ص424 ) بی چاک سینه ،جامه دریدن چه فایده بی آب دیده ، آه کشیدن چه فایده؟ بی سوز سینه، سینه زدن را چه حاصل است بی درد دل ،به خاک تپیدن چه فایده؟ بی پند واعتبار به گوش به چشم خویش اندر جهان،شنیدن و دیدن چه فایده؟ گر استماع وعظ بسی نغز و دلکش است اما شنیدن و نشنیدن چه فایده؟ چون تیر از نشانه خطا کرد و در گذشت اندر پی غزال دویدن چه فایده؟ هستی زحب شیر خدا گر چه شیر دل اما زحق چو وحش رمیدن چه فایده؟ (دیوان فدایی ص283 ) (تالیف ف. ا.شلدره ای)
Design By : Pichak |