در آستان جانان
اشک از دیده فرو بار و بکش آه از دل گر تو را هست به دل مهر تولای حسین کور باد ار ز غمش اشک نریزد دیده لال باد ار نشود ناطقه گویای حسین فلک زال ندیدی که چه سان کرد بدل به مصیبت ز جفا، سور مهنای حسین بس که بار غم واندوه کشیده است به دوش خم چو نون شد الف قامت رعنای حسین نیزه بر داشت سر بی تن او را از خاک خاک پوشید کفن بر تن تنهای حسین نه عجب گر نرود دیده ی نرگس به خواب زان که بی خواب شده نرگس شهلای حسین ( دیوان فدایی ص424 تالیف ف . ا. شلدره ای )
نوشته شده در جمعه 90/9/11ساعت
9:22 صبح توسط A.Ghanbari نظرات ( ) |
Design By : Pichak |